fereshtenejat

fereshtenejat

 

نمیدانم اینجا که ایستاده ام تقدیر من است یا تقصیر من...

اما وقتی یافته هایم را با باخته هایم مقایسه میکنم میبینم ...

چون خدا را یافتم....

هرچه باختم مهم نیست....

اموختم که تمام ماجراهای زندگی فقط قانون عشق بازی خدا با ماست.....

 


 

هــــــــی رفیق ...

زیادی خوبی نکن !

انسان است ،
فراموشکار است ...!
از تنهایش که در بیاید ،تنهایت را دور میزند !
پشت می کند به تو ،
به گذشته ات ...!حتی روزی میرسد که به تو هم میگوید :

شما؟؟؟؟

 

 

 


 

ﻣــﯽ ﺩﺍﻧـــﯽ
ﺍﮔـــﺮ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺗﻮﺭﺍ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ

ﺑﺮﺍﯼ ِ ﺑـﯽ ﺁﺭﺯﻭ ﺑﻮﺩﻥ ِ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺘـــ !

ﺷــﺎﯾـــــﺪﺁﺭﺯﻭﯾــﯽ ﺯﯾﺒـــﺎﺗــﺮ ﺍﺯ ﺗـــ ــــﻮ ﺳــﺮﺍﻍ ﻧﺪﺍﺭﻡ......


خدایا

زندگی دیگر معنایی برایم ندارد.

ارزوهایم بر باد رفته ... نای گشتن آسمانت را ندارم

تک ارزوی بزرگی از تو خواستم

نمیدانم تو ندادی یا من نخواستم ؟؟؟

صبرم تمام شد ... پس کی میرسد بهار من؟

 


 

به وسعته قلب کوچکم به یادتم

شاید کم باشد

اما قلب هر کس تمام زندگی اوست

 


 

 آرزوهــایــم بـہ درڪـ ،
 اصــلا رویــاهــایــم هــم ،
 פــــتــے آیــنــدہ ام ،
 مــگــر چـــہ فــرᓆـــے مــے ڪــنــد؟!
 بــهــشــت یــا جــهــنــم ،
 شــاد یــا غــمــگیــن ،
 دنــیــاے بــے تــو ،
 ســراســر جــهــنــمــے غــمــگــیــن اســت...

 


 مـᓗـال اـωـت ببـᓘـشم ڪـωـے را ڪـہ وωـط ᓘـنـבـہ هایم وᓆـتے بـہ یاـבش مے افتم گریـہ ام میگیرב


دختــــــــــر که باشی...
هزار بار هم که بگوید:
دوستـــــــــــــــــــــت دارد...!!
بازهم خواهی پرسی:
دوستــــــــــــــــم داری....؟
و ته دلـــــــــت همیشه خواهد لرزید.......!!
... دختر که باشی هرچقدرهم که زیبــــا باشی
نگران زیبـــاترهایی میشوی که شاید عاشــقش شوند.....!!
هروقت که صدایت میکند:خوشـــــــــگلم!!!
خدا را شکر میکنی که درچشمان او زیبایی ...!!
دســـــــت خودت نیست...
دختــــــــــر که باشی.....
همه ی دیوانــــــــگی های عالم را بـــــــــلدی.....

 

به او بگویید این بار "او"های نوشته هایم را به خود بگیرد...

 
این بار که زیاد دلتنگم...
 
دلتنگ او یی که هیچگاه دلتنگی را نفهمید...
 
دلتنگ او یی که مدتها کنارش بودم اما فقط زخم زد...
 
دلتنگ او یی که وقتی رفت فقط نمک پاشید...
 
آری دلتنگ او شدم...
 
اما افسوس حال امروز مرا کسی درک نمیکند حتی خودش...

 


 

شب ها خوابم نمیبرد...

از درد ضربات شلاق خاطراتت روی قلبــــم

بی انصـــــــاف...

محکم زدی،

جــایش مانده است...

 


 

انگشتانم که لای ورق های دیوان حافظ میرود

دستدلم می لرزد

اما به خواجه میسپارم تا نا امید رو از دلم نگیره

دلم میخواد همیشه بگوید

یوسف گم گشته باز اید به کنعان غم نخور .............

 


 

هر بار تنهایی ام را با کسی قسمت کردم
با رفتنش تنهایی ام چندین برابر شد
حالا دیگر در ازدحام تنهایی خودم را گم کرده ام
بدجور دلم هوای خودم را کرده است

 


 

از هیچـــی نتـرس
فقـط از این بتــرس که وقتــــی ناراحتــم میکنـی ،
یکــی پیـدا شه که آرومـــــم کنـه !


بیهوده ورق می خورنــــــــد …

تقویـــــــــم هــــای جهــــــــــان ؛

روزهــــای من …

همه یک روزند …

شنبــــه هایی که فقـــط پیشوندشــــــان عوض می شـــــود …

 


 

کنج گلویــم قبرستانیستــــــــ

پــراز احســـاس هایی که

زنده به گور شده اند

به نــام...

بغض...

 


 

حالم را پرسیدند؟!

گفتم: رو به راهم

ولی کسی ندانست رو به کدام راهم!!!

 


 


برچسبها:
نوشته شده در سه شنبه 18 شهريور 1393برچسب:,ساعت 23:19 توسط maryam|


برچسبها:
نوشته شده در پنج شنبه 13 شهريور 1393برچسب:,ساعت 19:58 توسط maryam|


برچسبها:
نوشته شده در پنج شنبه 13 شهريور 1393برچسب:,ساعت 19:57 توسط maryam|


برچسبها:
نوشته شده در پنج شنبه 13 شهريور 1393برچسب:,ساعت 19:56 توسط maryam|


برچسبها:
نوشته شده در پنج شنبه 13 شهريور 1393برچسب:,ساعت 19:56 توسط maryam|


برچسبها:
نوشته شده در پنج شنبه 13 شهريور 1393برچسب:,ساعت 19:56 توسط maryam|

 

سلام اقا کامی.چندتاعکس براتون درست کردم.امیدوارم خوشتون بیاد

 


برچسبها:
نوشته شده در پنج شنبه 13 شهريور 1393برچسب:,ساعت 19:52 توسط maryam|

سلام فرشته ی نجات من.حالت خوبه؟راستش خیلی وقت بود تصمیم داشتم که وبلاگ دیگه ای برای فنابسازم واینجافقط برای تو نوشته بشه.حالا این کارو کردم.خیلی دوست دارم بدونم الان داری چی کار می کنی...یاتاحالااز ذهنت عبوری کردم ویادت افتادم یانه.راستش از این به بعدهیچ نظری رو تایید نمی کنم.هیچ کسی رو هم لینک نمی کنم.اینجامال توست.دلم برات تنگ شده.اینجاکه الان شبه.پس شبت خوش.مواظب خودت باش.خداحافظ


برچسبها:
نوشته شده در دو شنبه 10 شهريور 1393برچسب:,ساعت 1:24 توسط maryam|



      قالب ساز آنلاین